دنیای مامی و ددی

صدای پای بهار، گوش کن...

صدای قدمهای بهارو  حس می کنم عطر بهار همه جا پیچیده،نفس بکش یه نفس از اعماق وجود  حا لا بیشتر شور بهار میاد تو وجودت... من عاشق بهارم،عاشق تازگیاش سرسبزیاش و زنده بودنش... بهار یعنی زندگی دوباره،خدایا چقدر حس خوبی دارم ،سر شار از آرامشم ، خدایا دلهای همه رو بهاری کن،مثل بهار زیبا و شادمان امیدوارم سال جدید واسه من و همه سال بر آورده شدن آرزوها باشه،، سالی متفاوت و زیباتر از امسال که در آخرین روزها وساعاتش هستیم... نی نی من، نازنین مامانی، دلم می خواد سال ۹۰ سال تولد تو باشه،اگه تو بیای سال ۹۰ هیچوقت از تو سالهای عمرم فراموش نمیشه و یه خاطره ناب تو دفتر زندگیم ثبت میشه...   ...
27 اسفند 1389

عشق را بگستران

امروز یکی از اون روزایی هست که من تنهام از اون روزایی که همسر عزیزم خونه نیست. همسر عزیزم! بی تو بودن هیچوقت واسم عادی نشد باور کن اگه همه باشن وتو نباشی بازم احساس می کنم تنهام... مامان خیلی اسرار میکنه وقتایی که کشیک هستی برم اونجا،اما من خونه خودمون راحتترم هر چند خیلی وقتا دلشو نمی شکنم و میرم پیششون،اما بازم هیج جا مث خونه خودمون نیست...مامان عزیزم عاشقتم،تو رو خدا ازم دلخور نشو خلاصه اینکه بهترین همسر دنیا، دلم واست تنگ شده،اینجور موقعها اگه نی نی داشتیم حس میکنم ثمره عشقمون زندگی رو واسم سرشار از بودن با تو میکنه،و تحمل دلتنگی آسون تر میشه....از خدا می خوام با تولد یه نی نی یه تولد دوباره به زندگیمون بده ...
18 اسفند 1389

دلتنگی ها...

فر شته کوچولوی مامی،نازنین بابایی،آخه پس کی میای؟؟ دل من و بابایی واسه اومدنت آب شده،فرق من و بابایی اینه که اون صبوره و دلتنگیاشو     نشون نمیده،وحتی منم دلداری میده،اما من،از نگاهش همه چیزو می فهمم... می فهمم عاشقته،دلتنگته...وای نی نی من تو چقدر خوشبخت خواهی بود،با وجود بابای به این خوبیییییییییییی،دلم می خواد زودتر بیای تا خودت بفهمی من چی میگم. عزیزکم،وقتی بابایی نی نی یکی دیگه رو بغل میکنه،آرزو میکنم کاش تو جاش بودی... اینو بدون من و بابایی عاشقانه منتظریییییییییم . ...
11 اسفند 1389

زندگی زیباست

این روزا احساسم،نگاهم و افکارم نسبت به زندگی زیباتر و مهمتر از از اون عمیق تر و وسیع تر شده...حس می کنم حقیقت زندگی یه چیز خیلی خیلی بزرگتر از نگرانی های منه،امیدوارم بتونم این حقیقت رو بپذیرم. خدایا،کمکم کن عادت کنم به درست اندیشیدن،زیبا اندیشیدن،بهتر بودن و بهتر ماندن...   ...
11 اسفند 1389

...گذر اندوه

آموختن آسان نیست! خستگی هر آن در کمین است. آزرده می شوی،احساس شکست می کنی. شک می کنی که رها کنی و بگذری. می خواهی بر کناره روی و وانمود کنی که اتفاقی نیفتاده. اما نه! تو بازنده نیستی                    که یک مبارزی! پیش از آنکه برنده باشیم باید بازنده باشیم. باید گاه بگرییم تا بتوانیم روزی بخندیم. باید آزرده باشیم تا روزی توانمند باشیم. اگر ایمان داشته باشی، در پایان پیروزی از آن تو خواهد بود!                  &n...
5 اسفند 1389

روزهای زندگی

همه چیز اگر کمی تیره می نماید                           باز روشن می شود زود  تنها فراموش نکن این حقیقی است،                             بارانی باید،تا که رنگین کمانی بر آید! و لیمو ترش تا که شربتی گوارا فراهم شود و گاه روزهایی در زحمت                    &nb...
5 اسفند 1389

عشقی بی بهانه

عزیزتر از جانم"آرام لحظه های بیقراری ام می دونم اگه از دلتنگی ها و بی قراری های مامانی خبر داشتی به تنهاییم امون نمیدادی به این لحظه های سختی که بی تو فقط در گذرند...       فرشته کوچولوی مامی و بابایی"عزیزکم میدونی  بابایی چقدر به شوق اومدنت چشم انتظاره...گاهی که از نیازش به وجود نازنین تو میگه...اشک بی اختیار تو چشام جمع میشه آخه می دونی من عاشق بابایی ام هیچی مثل دیدن غصه تو نگاش واسم سخت نیس...  منتظرتیم بیصبرانه                           &...
4 اسفند 1389

بازم برای تو

فرشته ی نازم "خدای مهربون  دیشب رحمتشو تو دونه های پاک و سفید برف نثار ما زمینیا کرد.خدایا بازم شکرت... میگن این موقعها دعا زودتر اجابت میشه خدایا به برکت رحمتت ازت میخوام نی نی من و همه ئ منتظرا زودتر بیان تو دلای مامانا عزیز دل مامانی و بابایی  ببین چقدر چشم انتظاریم... می دونم تو هم دوست داری بیای پیشمون پس اینو از خدای مهربون درخواست کن.      ...
4 اسفند 1389

کاش می دونستم...

امروز اولین روز اسفنده ،آخرین ماه سال وزمستان...اسفند ماه تولد منه کاش ماه تولد فرشته کوچولومو هم  می دونستم ...
4 اسفند 1389